۱۳۰ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

طرف...

  • ۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • Tamana
    • دوشنبه ۹ آذر ۹۴

    آشغال...

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • Tamana
    • دوشنبه ۹ آذر ۹۴

    دلم گرفته

    دلم گرفته ...

    به قدر تمام روزهایی که خندیدم

    و همه ی آدمها را خنداندم

    روزهایی بود که صدای خنده هایم

    گوش همه رو کر می کرد

    اما حالا

    صدای گریه هایم را

    حتی خودم هم نمیشنوم

    دلم باران می خواهد


    باران

    دلم دریا می خواهد

    دریا

    دلم دل می خواهد اما نه هر دلی

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • Tamana
    • دوشنبه ۹ آذر ۹۴

    نموخام

  • ۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • Tamana
    • دوشنبه ۹ آذر ۹۴

    دوستون دارم

    سلام دوستای گلم 
    اقایون جنتلمن و خانومای با شخصیت
    بخاطر درسا میخام کمتر بیام یکم
    معتاد شدم یعنی شدیداااااااا
    ولی منظورم از دیر دیر فک کنم یروز درمیونه خخخخخ
    چیه خب نمیتونم از عزیز دلم دور بمونم(نتو میگم)
    خلاصه اگه کم اومدم به بزرگی تون ببخشید 
    دوستون میدارم 

  • ۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • Tamana
    • دوشنبه ۹ آذر ۹۴

    هیچکی:(

  • ۳
  • نظرات [ ۸ ]
    • Tamana
    • پنجشنبه ۵ آذر ۹۴

    حوصله ما دخترا همینطوری یهو سر میره

  • ۲
  • نظرات [ ۲ ]
    • Tamana
    • پنجشنبه ۵ آذر ۹۴

    بیخیال مخاطب خاص

  • ۲
  • نظرات [ ۲ ]
    • Tamana
    • پنجشنبه ۵ آذر ۹۴

    سیلامممممم

    سیلامممممممم بر دوستان گرامممممممم

    عزیزای دل

    عشقولای عشیش 

    جوونای مهربون

    خوشگل

    خوشتیپ 

    عاقاااااااااااا بسه دیگه زیادی بهتون اعتماد به سقف دادم خخخخ

    خوبید خوشید؟

    چه خفراااااا؟

    امروز خیلی خوب بود به به یعنی میگم خیلی خیلی ها

    صبح که ساعت بیدار شدم و رفتم کلاس و این چرت و پرتا و کلی مسخره بازی با دوستای خلو چلو صد البته پایه خودم :))))))

    بعدم باهم رفتیم یه ناهار خوردیمو بعدم کلی گشتیمو کلی لباس خریدیم (عالی ترین قسمت)

    ولی به جون خودم پاهام دارن میترکن دیگه 

    اصناااااا شوما دو مین فک کنید جای من بودید اصن مردممممممممممم

    ولی :))) هیز نیستما نه به جون شوهر عمم:) ولی میدونید به چشم برادریا :) یک جعبه هلوی مذکر مشاهده کردیم :) که جعبشون زد به ماشین ما:) 

    مام که پیاده شدیمو مغرورررر . مغرور که میگم مغرورا 

    ولی دیدیم گناه دارن بنده خداها ماشینم هیچیش نشده که :)

    مام که بسی دلسوزززز اجازه دادیم برن :)

    ولی جدا نمیدونم راننده چه اصراری داشت ما خسارت ازشون یه قهوه رو قبول کنیم:)))

    پسره زشتوک کله پوک غزمیت(درسته؟) فک کرده ما زودی میریم قبول میکنیم:))

    ولی نمیدونم چیشد و چرا شد که یهو دوستم گفت بعلللللللللللله با کمال میل خخخخخخ

    ولی بچه های سربه جلویی بودن خدایی خخخخ

    خیلی خوش گذشت 

    حالا نمیدونم ما اسکل کرده بودیم یا اسکل شده بودیم 

    ولی بسی عالی بود .


  • ۳
  • نظرات [ ۷ ]
    • Tamana
    • پنجشنبه ۵ آذر ۹۴

    گفتی...

  • ۴
  • نظرات [ ۸ ]
    • Tamana
    • چهارشنبه ۴ آذر ۹۴
    نور می بارد
    من به یک نغمه ی ناخوانده به زیر تیرک
    من به یک‌باد نیاورده ی بوی گل و تو
    من به یک عطر نبوییده ی ناب
    خشنودم!
    نور می بارد
    آسمان آبیست
    زندگی جاریست.