دخترک با گیسوان همچو ابشار و چشمانی پر امید، در پی رزق و روزی با زنان مسافر کل کل می کند. به ضرب و زور جنسش را به خورد هم نسلان مادر و مادربزرگش می دهد و با پرخاشگری تلاش بر حفظ امنیت و تبلیغ کالای خود داشت.
خانه اش دروازه غار و زندگیش تکرار سناریوی همیشگی سایر کودکان کار است.
نامش؟ سنش تخمین 9ساله. جسارتش در حد پسر نوجوان 18ساله.
مسافران هرروزه مترو او را با تیپ و ظاهر متفاوت میبینند.خانمی مهربانانه به او گفت:دخترم با لباس پوشیده برای فروشنگی بیا.مردم بیماربرای اذیت کردنت دریغ نمیکنند.دخترهاج و واج به زن می نگریست.
روزگار عجیبی شده است حتی وقتی می خندیم منظورمان چیزدیگریست
وقتی همه چیز خوب هست می ترسیم ما به لنگیدن یک جای کارعادت کرده ایم...
احسان : میدونی از این همه بدبختی چجوری خلاص میشیم مامان ؟ یه شب یه شامِ درستُ حسابی بپذی بخوریم ، بعد سر فرصت همه ی درزای درُ پنجره هارو ببندیم ! یکیمون شیرِ گاز و باز کنه ، بریم بخوابیم ؛
صب نشده همه ی دردسرامون پریده...!
سرمایه داری « پول » را جانشین « خدا »
و « تولید » را جانشین « توحید »
و « اقتصاد » را جانشین « عشق »
و « قدرت » را به جای « حقیقت »
و « لذت » را به جای « کمال » ،
« سلطه بر طبیعت » را به جای « تسلط بر خویش » , « قانون جنگلی » که وارث هزاران سال فرهنگ و قانون و حقوق می شود.
دکتر علی شریعتی / انسان بی خود
وقتی بچه بودم خیال میکردم مرگ پدیده ای است مربوط به بدن آدم؛ حالا می فهمم فقط یکی از احوالِ روحی آدمه- اون هم احوال روحی اونهایی که کسی رو از دست دادهاند. نیهیلیستها میگن این آخر کاره، متشرعین میگن این اولشه؛ در صورتی که درواقع این چیزی نیست جز اسباب کشی یک نفر مستاجر با یک خانوار از خونهی اجارهایش، یا از شهرش.
طهرانم آرزوست ...
طهران انار ندارد یا که اگر دارد دیگر ترش و شیرین و ملس نیست . ..
مزه تنهاییست ...مزه غم ...مزه ترس ِمن از نیمه شب خاموش طهران بزرگ.
ﻣﺎﻫﯽ ﻣﻮﻥ ﻫﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻪ ﺗﺎ ﺩﻫﻨﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩﺁﺏ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺑﮕﻪ ...
ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺁﮐﻮﺍﺭﯾﻮﻡ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﺯﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺮﯾﺪﻥ .. ﺩﻟﻢ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﺑﻨﺪﺍﺯﻣﺶ ﺍﻭﻥ ﺗﻮ، ﺍﻧﻘﺪ ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺮﯾﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ !!...
ﺩﯾﺪﻡ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮﻗﺴﺖ ﺑﺬﺍﺭﻣﺶ ﺗﻮﯼ ﺁﮐﻮﺍﺭﯾﻮﻡ ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﺪﻩ.. ﯾﻌﻨﯽ ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻤﺶ ﺍﻭﻥ ﺗﻮ ﻗﻬﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ !!...
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻮﻧﻪ ... ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ... ﺩﻭﺳﻤﻮﻥ ﺩﺍﺭﻥ ...
ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯿﻢ!!!! ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﺎ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ.